فهرست درس ها
-
درس 1: من آنا هستم.
آنا یک دانشجوی خارجی از تایلند است. امروز او برای نخستین بار با ساکورا، معلم خصوصی خود، در دانشگاه ملاقات می کند.
-
درس 2: این چیست؟
آنا، یک دانشجوی خارجی از تایلند، خود را به ساکورا، معلم خصوصی اش معرفی کرد. آنا به ساکورا چیزی می دهد.
-
درس 3: دستشویی کجاست؟
ساکورا امروز اطراف دانشگاه را به آنا نشان می دهد.
-
درس 4: من به خانه بازگشتم.
آنا وقتی به خوابگاه باز می گردد ساکورا، معلم خصوصی خود را نیز به همراه می برد. مسوول خوابگاه برای خوش آمدگویی بیرون می آید.
-
درس 5: آنها گنجینه های من هستند.
آنا، ساکورا را به اتاق خود در خوابگاه دعوت می کند. ساکورا چیزی پیدا می کند.
-
درس 6: شماره تلفن شما چند است؟
آنا و ساکورا به گفت و گو در اتاق آنا ادامه می دهند. ساکورا از آنا می خواهد که شماره تلفن خود را به او بدهد.
-
درس 7: نان خامه ای دارید؟
آنا با ساکورا به قنادی رفته اند.
-
درس 8: یک بار دیگر خواهش می کنم.
آنا اکنون در کلاس ژاپنی استاد سوزوکی نشسته است.
-
درس 9: از چه ساعتی؟
امروز، استاد سوزوکی قرار است موضوعی را در کلاس درس اعلام کند.
-
درس 10: آیا همه اینجا هستند؟
امروز، آنا در دانشگاه معاینه ی پزشکی دارد. دانشجویان در محل معاینه جمع شده اند.
-
درس 11: خواهش می کنم هر طور هست بیایید.
یک مهمانی در خوابگاه دانشجویان خارجی که آنا زندگی می کند برگزار خواهد شد. او ساکورا را به این مهمانی دعوت می کند.
-
درس 12: چه وقت به ژاپن آمدی؟
امروز، در خوابگاه دانشجویان خارجی که آنا زندگی می کند، یک مهمانی برپاست. او رودریگو، همکلاسی مکزیکی خود را به ساکورا معرفی می کند.
-
درس 13: من رمان دوست دارم.
آنا، ساکورا و رودریگو به گفت و گو در یک مهمانی که در خوابگاه دانشجویان خارجی برپاست ادامه می دهند.
-
درس 14: می توانم اینجا آشغال دور بیندازم؟
آنا بعد از یک مهمانی در خوابگاه همه چیز را مرتب می کند.
-
درس 15: آنها خواب هستند.
آنا به همراه دوستانش ساکورا و رودریگو به طرف یک کتابفروشی در شینجوکو می رود. قطاری که آنها سوار شده اند به زودی به ایستگاه پایانه ی شینجوکو می رسد.
-
درس 16: خواهش می کنم که از پله ها بالا و به سمت راست بروید.
آنا با دوستانش به یک کتاب فروشی در شینجوکو می رود. آنا از فروشنده محل بخش مانگا را می پرسد.
-
درس 17: توصیه ی شما چیست؟
آنا در یک کتابفروشی تعداد بسیاری کتاب های مانگا را پیدا کرده است که به نظر جالب می آیند. او مردد است که کدام یک را بخرد.
-
درس 18: من راه را گم کرده ام.
آنا با دوستانش ساکورا و رودریگو به یک کتاب فروشی بزرگ می رود. پس از آن که از فروشگاه خارج می شوند، آن دو از مقابل چشمانش ناپدید می شوند.
-
درس 19: خوب بود.
آنا دوستانش را گم می کند و از ساکورا کمک می خواهد. آیا آنا ساکورا و رودریگو را پیدا خواهد کرد؟
-
درس 20: آیا تا به حال ترانه های ژاپنی خوانده ای؟
آنا و دوستانش به یک کارائوکه رفته اند.
-
درس 21: نه، نه واقعن
در کارائوکه، آنا یک آواز ژاپنی می خواند. ساکورا از آنا تعریف می کند و می گوید که او خوب می خواند.
-
درس 22: دیر کردم.
آنا، در یک کارائوکه با دوستانش خوش گذراند و از ساعت مقرر منع آمد و شد به خوابگاه دیرتر رسید.
-
درس 23: توسط مامان خوابگاه سرزنش شدم.
آنا وقتی که با ساکورا در دانشگاه صحبت می کرد، ساکورا از او درباره ی شبی که دیر رسیده بود پرسید.
-
درس 24: خواهش می کنم از آنها استفاده نکنید.
امروز، آنا در کلاس ژاپنی استاد سوزوکی شرکت می کند.
-
درس 25: زیر میز بروید.
وقتی آنا سر کلاس درس ژاپنی استاد سوزوکی حاضر می شود، ساختمان دانشکده شروع به لرزیدن می کند.
-
درس 26: بیا دفعه بعد تمام تلاشمان را بکنیم.
امروز آنا نتیجه ی امتحان ژاپنی اش را گرفت. او متوجه می شود که همکلاسی اش رودریگو سرش را پایین انداخته است.
-
درس 27: چه کسی ازدواج می کند؟
امروز، آنا به خانه ی دوستش ساکورا رفته است. ساکورا به آنا یک دعوت نامه ی عروسی نشان می دهد.
-
درس 28: به شیزوئوکا خوش آمدید.
آنا با دوستش ساکورا به شهر شیزوئوکا آمده است. کنتا، پسرعموی ساکورا، در ایستگاه به استقبال آنها آمده است.
-
درس 29: وقتی که از نزدیک به آن نگاه می کنیم، بزرگ است، اینطور نیست؟
آنا در حال بازدید از شهر شیزوئوکا است. امروز، او همراه با کنتا، به یک منطقه ی بسیار جذاب و دیدنی از کوه فوجی رفته است.
-
درس 30: من می خواهم کمی بیشتر عکس بگیرم.
وقتی آنا به همراه ساکورا و کنتا مشغول عکاسی از کوه فوجی بود، باران شروع به باریدن کرد.
-
درس 31: من دیگر 82 ساله هستم.
آنا به خانه ی مادر بزرگ ساکورا در شهر شیزوئوکا رفته است. او تنها زندگی می کند و از یک باغچه مراقبت می کند.
-
درس 32: من تشک را بیشتر دوست دارم.
آنا شب را در خانه ی مادربزرگ ساکورا می گذراند. این نخستین باری است که آنا بر روی فوتون، تشک و رختخواب سبک ژاپنی، می خوابد.
-
درس 33: این را به شما خواهم داد، خانم آنا.
آنا به همراه کنتا، پسرعموی ساکورا، به یک جشن دانشگاه آمده است. آنها در حال تماشای نمایشگاه باشگاه عکاسی هستند.
-
درس 34: نرم و خوشمزه است.
پس از آنکه آنا با کنتا به جشن دانشگاه می رود آن دو به آنچه که «تسمه گردان سوشی» می نامند، می روند.
-
درس 35: ممکن است با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
آنا با کنتا در یک رستوران سوشی گردان از خوردن سوشی تازه لذت برد.
-
درس 36: من باید درس بخوانم.
پس از یک اقامت مسرت بخش در شیزوئوکا، آنا و ساکورا در حال بازگشت به توکیو هستند. کنتا برای بدرقه ی آنها به ایستگاه رفته است.
-
درس 37: کوه فوجی را تماشا کردم، سوشی خوردم و مانند آن.
آنا از شیزوئوکا به خوابگاهش در توکیو بازگشته است. او به مسوول خوابگاه از سفرش می گوید.
-
درس 38: چشم متوجه شدم.
وقتی آنا امروز صبح از خواب بیدار شد، احساس کسالت می کرد و تب داشت. او با تاکسی و به همراه مسوول خوابگاه به بیمارستان می رود.
-
درس 39: فکر می کنم که سرما خورده ای.
آنا حالش خوب نیست و همراه با مامان خوابگاه به بیمارستان رفته است. او نزد پزشک می رود.
-
درس 40: سرم گز گز می کند.
آنا سرما خورده و روی تخت اتاقش استراحت می کند. مامان خوابگاه نگران او شده و به آنا سر می زند.
-
درس 41: خوشحال بودم که توانستم به جشنواره دانشگاه بروم.
سرما خوردگی آنا خوب شده است. امروز، او در حال نوشتن یک ایمیل به کنتا است که او را در شیزوئوکا گردش برد.
-
درس 42: کدامیک خوشمزه ترین است!
آنا به یک سفر مطالعاتی دانشگاهش رفته است. او در یک قطار پرسرعت شینکانسن می خواهد یک اوبنتو (ظرف غذا) بخرد.
-
درس 43: فکر می کنید علت آن چیست؟
آنا به یک سفر مطالعاتی دانشگاهش رفته است. امروز، او به قلعه ی هیمه جی در استان هیوگو رفته است.
-
درس 44: پس از خوردن شیرینی های ژاپنی، چای سبز پودری می نوشید.
آنا پس از بازدید از قلعه هیمه جی، در حال تجربه مراسم چای ژاپنی در یک چایخانه نزدیک به آنجاست.
-
درس 45: تولدت مبارک!
امروز تولد آناست. دوستان در حال برگزاری جشن تولد او در یک رستوران هستند.
-
درس 46: من خوشحالم که توانستم پیش از بازگشت به کشورم، برف ببینم.
پس از جشن تولد آنا، کنتا تا خوابگاه او را همراهی می کند. وقتی که از رستوران خارج می شوند، برف شروع به باریدن می کند.
-
درس 47: معلم زبان ژاپنی شدن رویای من است.
یک سال فرصت مطالعاتی آنا در خارج از کشورش رو به پایان است. امروز، آخرین کلاس درس او در دانشگاه است.
-
درس 48: برای همه چیز سپاسگزارم.
امروز، آنا قرار است که به تایلند برگردد. ساکورا و کنتا برای بدرقه اش به فرودگاه رفته اند.